جدیدترین

جدیدترین مطالب روز اینترنت را در وب ما ببینید

جدیدترین

جدیدترین مطالب روز اینترنت را در وب ما ببینید

۲۸۲ مطلب با موضوع «داعش» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شهادت سرهنگ سلیمانی

شهادت سرهنگ سلیمانی و حمید فاطمی در سوریه

اخبار داعش

شهید سرهنگ سلیمانی

یکی دیگر از پاسداران ایران اسلامی در حین ماموریت مستشاری و در جریان عملیات “انتقام سخت” در سوریه، به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
شهید «عزت الله سلیمانی» از جمله فرماندهان مستشاری ایران بود که از استان کهگیلویه و بویر احمد برای صیانت از اماکن مقدسه شیعه و جلوگیری از قتل عام مردم بی‌گناه عازم سوریه شد.
آخرین سِمت وی در مدت زمان حضورش در ایران، فرماندهی گردان تکاور تیپ ۴۴ حضرت قمر بنی هاشم(ع) شهر کرد بود.
تروریست‌ها و گروه‌های معارض سوریه ضمن انتشار گسترده خبر شهادت این پاسدار رشید اسلام؛ حلب را محل شهادت سلیمانی اعلام کرده‌اند.

داعش

  • محسن رمضانی
  • ۰
  • ۰

مصاحبه با جوان ایرانی که گرفتار داعش شد

مصاحبه با جوان ایرانی که گرفتار داعش شد

اخبار داعش

به گزارش میهن گرام :روزنامه ایران  می‌نویسد: بابک 28 ساله از پای مرگ برگشته و با یادآوری حوادث تلخی مثل مرگ آوارگان و بدرفتاری پلیس ترکیه و ... که در طول مسیر مهاجرت به یونان برایش اتفاق افتاده رنگش مثل گچ سفید می‌شود. از بی‌غذایی و بی‌آبی و خوابیدن روی آسفالت در سرمای جانسوز بیابان می‌گوید و از اینکه چطور می‌خواسته‌اند قیمه قیمه‌اش کنند! یک ماه می‌شود از سفر پرخطرش برگشته، با کلی خواهش و اصرار که نامش را برای کسی فاش نمی‌کنیم و هویتش محفوظ می‌ماند و ... قرار می‌گذاریم برای ساعت 11 صبح جلو مغازه‌ خودش در بازار تهران.

سر وقت حاضر می‌شوم. مغازه شال و روسری فروشی دارد، با ویترینی جذاب، البته برای خانم‌ها. جلوی در می‌ایستم تا سرش خلوت شود. مشتری‌هایش مدام در حال امتحان کردن شال و روسری هستند. پس از چند دقیقه اشاره می‌کند که آماده‌ام. کار را به شریکش می‌سپارد و می‌آید. اصرار می‌کند که به کافه‌ای برویم تا راحت‌تر گپ بزنیم اما دوست دارم قدم‌زنان برایم تعریف کند. این‌طور راحت‌ترم و کسی هم به حرفمان گوش نمی‌کند. می‌خواهم از همان ابتدای تصمیم‌گیری برای مهاجرت تا بازگشتش به خانه را تعریف کند:

مهاجرتی خطرناک همراه با پناهجویان سوری

«دایی‌ام در آلمان زندگی می‌کند، حدود 28 سالی می‌شود. هر وقت می‌آید ایران از وضعیت آنجا برایمان می‌گوید. راستش دوست داشتم یک روزی به اروپا بروم ولی چند ماه پیش که در اخبار دیدم آوارگان و مهاجران سوری از طریق ترکیه به اروپا می‌روند تصمیم گرفتم که خودم را به منطقه «ادرنه» - شهرمرزی نزدیک به یونان - برسانم و همراه آنان به یونان بروم.

موضوع را با یکی از دوستانم در میان گذاشتم و قرار شد او هم مرا در این سفر همراهی کند. سه هزار دلار ردیف کردم و به شریکم گفتم که می‌خواهم به آلمان بروم و اگر برنگشتم حق شراکتم را بدهد به خانواده‌ام. بعد از اینکه ساک و وسایلم را جمع و جور کردم راهی شدم به سوی استانبول. شهری زیبا و البته خیلی شلوغ، خیابان‌های استانبول پر از مسافران ایرانی، افغانی و سوریه‌ای بود. چند روزی را در این شهر گذراندیم و قرار شد به شهر ادرنه برویم. پلیس تردد اتوبوس‌ها را به این شهر ممنوع کرده بود. چاره‌ای نداشتیم جز اینکه با تاکسی ادامه سفر بدهیم. با 250 دلار خودمان را رساندیم به شهر مرزی «کشان» که فکر کنم یک ساعت و نیم راه بود، حدود ساعت 6 عصر رسیدیم. به دنبال مسافرخانه‌ای می‌گشتیم که شب را آنجا بمانیم.

زبان ترکیه‌ای را خوب بلدم ولی با هرکس صحبت می‌کردم متوجه می‌شدند که ترکیه‌ای نیستم، به‌خاطر اینکه نمی‌توانستم با لهجه خودشان حرف بزنم. چند نفری از من پرسیدند اهل کجا هستی؟ اگر سوریه‌ای هستی هیچ کمکی نمی‌کنند و باید سریع آنجا را ترک کنیم ولی اگر ایرانی هستیم می‌توانند ما را از طریق رودخانه مرزی به یونان رد کنند.

آنجا هرکس قیمتی می‌داد؛ از هزار تا دو هزار دلار. راستش مانده بودیم قبول کنیم یا نه. به هر حال ما آمده بودیم که برویم. با یکی قول و قرار گذاشتیم که نفری 1500 دلار بگیرد و ما را بدون خطر از رودخانه کم عرض ولی خروشان و پر عمق رد کند.

تا جنگل نزدیک مرز راهی نبود و راه‌بلد اصرار می‌کرد که باید یک شب را در جنگل بمانیم. راستش در غربت اعتماد کردن کار بیجایی است. راه‌بلد چهره‌ غلط‌ اندازی داشت و ترسیدیم که برود و با چند نفر دیگر برگردد و چندهزار دلارمان را سرکیسه کند. به همین خاطر قبول نکردیم، همان شب تصمیم گرفتیم خودمان را به ادرنه برسانیم تا با مهاجران سوری به سمت مرز برویم. هیچ اتوبوس و «دون»ی حق رفتن به مناطق مرزی نداشت و البته پلیس می‌دانست کسانی که به‌سوی مرز می‌روند اهل این کشور نیستند و برای مهاجرت به اروپا آمده‌اند. دوباره تاکسی گرفتیم و به ادرنه رفتیم. دو ساعتی در راه بودیم تا اینکه به ترمینال رسیدیم. هوا خیلی سرد بود. شب را در همان ترمینال صبح کردیم. ساعت 9 صبح به‌سوی پلی یک کیلومتری که مرز بین یونان و ترکیه بود رفتیم ولی پلیس جلویمان را گرفت. راه بسیار کمی داشتیم تا یونان اما نشد.»

با حسرت می‌گوید‌ "ای‌کاش پلیس اجازه خروج می‌داد، تا این همه سختی و بدبختی نمی‌کشیدیم". بعد ادامه حرفش را می‌گیرد:

«به مأموران پلیس گفتیم ما گردشگر هستیم و می‌خواهیم برویم از پل بازدید کنیم ولی اصرارمان نتیجه‌ای نداد و دست آخر رفتیم و گفتیم که ایرانی هستیم و می‌خواهیم برویم یونان. آنها هم ما را سوار ماشینشان کردند و گفتند که بهتر است از مرز دیگری برویم چون آن طرف، مرزبانان یونانی ایستاده‌اند و به هرکس که غیرقانونی وارد خاکشان شود تیراندازی می‌کنند.

بعد با هم صحبت کردند و گفتند که مسیر خطرناک است و بهتر است برویم استانبول و برگردیم ایران. آنها ما را به ترمینال رساندند که برگردیم. توی ترمینال حدود دو هزار سوری بودند که می‌خواستند پیاده بروند سمت یکی از مرزهایی که احتمال موفقیت برای رفتن به یونان زیاد بود. ما هم همراهشان رفتیم. به دوستم گفتم که تو ترکیه‌ای بلد نیستی و من هم عربی؛ پس بهتر است ادای لال‌ها را دربیاوریم تا کسی متوجه نشود ما ایرانی هستیم. می‌دانستیم راه طولانی در پیش داریم. از قبل آجیل، شکلات، کاکائو و بیسکویت و نان داخل کوله‌هایمان گذاشته بودیم. همراه پناهجویان پیاده راه افتادیم و رفتیم. سه شبانه‌روز توی راه بودیم. روزها راه می‌رفتیم و غروب هرکجا بودیم، می‌ماندیم تا صبح. روزها خیلی گرم بود و شب‌ها هم خیلی سرد. زن و مرد و پیر و جوان و کودک شب‌ها کنار هم می‌خوابیدند تا با گرمای بدن همدیگر گرم بمانند و از سرما خشک نشوند. خبری از دستشویی و حمام و کمک مسئولان ترکیه‌ای هم نبود. جلوی کاروان ما سه اتوبوس خالی با چند ماشین پلیس بود تا ما را در کنترل خود داشته باشند.

بالاخره بعد از سه روز رسیدیم به مرز. آنجا دسته دیگری پلیس ایستاده بودند و اجازه خروج نمی‌دادند و مدام می‌گفتند باید خودمان را به کمپی که چهار کیلومتر آنطرف‌تر هست برسانیم. مثل اینکه آنجا هم چند هزار نفری بودند که می‌خواستند در صورت اجازه اتحادیه اروپا وارد یونان شوند. البته درصورتی که به آنها ملحق می‌شدیم، کار برای من و دوستم سخت می‌شد چون که باید پاسپورت نشان می‌دادیم و به زبان عربی هم تسلط می‌داشتیم.

به هرحال پناهجویان قبول نکردند به آن کمپ بروند و اصرار داشتند که باید از این مرز خارج شوند. چهار روز آنجا ماندیم و در این چند روز سوری‌ها با شعار دادن یا برهنه شدن و حتی درگیری با پلیس می‌خواستند از مرز عبور کنند ولی تلاششان نتیجه‌ای نداشت. جیره آب و غذای من و دوستم تمام شد و هیچی نداشتیم برای خوردن. حتی خواهش‌های من از مأمور پلیس برای گرفتن یک بطری آب به جایی نرسید. می‌گفت دستور آمده به ما هیچ کمکی نکنند. با این وضعیت سخت که خیلی از مردم حالشان بد می‌شد و از حال می‌رفتند و کارشان به بیمارستان می‌کشید، دوستم تصمیم گرفت برگردد. حالش بد بود و تحمل این وضعیت برایش خیلی خیلی سخت بود و رفت.»

حرف‌هایمان به درازا کشیده بود و حواسمان نبود که دوبار بازار را بالا و پایین کرده‌ایم. حالا به جلو مغازه‌اش رسیده‌ایم. بابک داخل مغازه می‌رود تا ببیند چه خبر است و بعد صدایم می‌کند که مشتری در مغازه نیست و بهتر است گپمان را آنجا ادامه دهیم.

غافلگیر شدن از سوی داعشی‌های نفوذی

روی میز کلی روسری و شال ریخته که باید مرتب شود و تا بخورد و برود توی قفسه. او در حالی که یک به یک شال‌ها را مرتب می‌کند، ادامه می‌دهد: «یک ساعت از رفتن دوستم نمی‌گذشت که از تشنگی توانی برایم نمانده بود. روی زمین دراز کشیده بودم که دیدم مردی بطری به‌دست به آنهایی که حالشان خوب نیست جرعه جرعه آب می‌دهد. خودم را به او رساندم. بعد از اینکه جرعه‌ای آب خوردم و به طرف کوله پشتی‌ام برمی‌گشتم. مردی با ریش بلند و سبیل تراشیده از من به عربی پرسید که اهل کجا هستم، بعد با دستش خانه‌ای را روی هوا ترسیم کرد که وطنم کجاست؟ راستش از شدت ترس دست و پایم با آن حال نزارم می‌لرزید. خودم را به لال بودن زدم و روی هوا نقشه جمهوری آذربایجان را ترسیم کردم. چیزی نفهمید و مرا پیش سه جوان که لال بودند، برد. آنها با ایما و اشاره از من سؤال کردند و من چون آشنایی با این علامت‌ها نداشتم نتوانستم جواب بدهم و لو رفتم که من لال نیستم. آن مرد با خشونت یقه‌ام را گرفت و سرم داد کشید. مدام می‌گفت ایرانی، ایرانی؟ من می‌گفتم نه، آذربایجانی، آذربایجانی! با شنیدن صدای مرد عرب 20 - 30 مرد عرب‌زبان که قیافه‌شان خوفناک بود دورم جمع شدند.

آنها را در طول مسیر بارها دیده‌ بودم، زن و بچه‌ای همراهشان نبود. به ترکی گفتم که می‌خواهم به اروپا بروم. یکی از آنها که ترکیه‌ای بلد بود از من پاسپورتم را خواست و من به دروغ گفتم، ندارم. بعد ادامه داد که اگر پاسپورتی از داخل کوله‌ام پیدا کند مرا برهنه خواهد کرد و سرم را خواهد برید. چاره‌ای جز گفتن حقیقت نداشتم. گذرنامه را از داخل جیب جلویی کوله درآوردم و تحویلش دادم. وقتی برایشان مشخص شد ایرانی‌ام، سر و صدایی بلند شد که کم مانده بود سکته کنم. پیش خودم گفتم بابک، کارت تمام است و چند دقیقه دیگر سرت را بیخ تا بیخ می‌بُرند. در همان چند لحظه‌ به گذشته‌ام، به آینده‌ای که پیش خودم همیشه تصور می‌کردم، به پدر و مادر و خانواده‌ام که مرا دیگر نخواهند دید فکر می‌کردم که مرد سوری پرسید می‌دانی ما سَلَفی هستیم؟

با شنیدن سَلَفی، برق از سرم پرید و مطمئن شدم که کارم تمام تمام است. گفتم نه به‌خدا. من چهار شبانه‌روز می‌شود که با شما می‌آیم تا به یونان و از آنجا پیش دایی‌ام به آلمان بروم. گفت دروغ ‌می‌گویی و تو نفوذی نیرو‌های اطلاعاتی هستی! به بغض افتادم و گفتم نه من مهاجرم و می‌خواهم برای ادامه زندگی به اروپا بروم.»

بابک حرف‌هایش را قطع می‌کند و آب می‌نوشد و می‌نشیند روی چهارپایه و عرق سردی را که روی پیشانیش نشسته پاک می‌کند. انگار هنوز هم یادآوری این خاطرات برایش آزاردهنده است و ترسناک.

نجات از دست تکفیری‌ها

«بین مردهای سوری که قیافه‌شان به داعشی‌ها شبیه بود بحث شده بود و حرف‌هایی مثل ذبح، اعدام، قطع رأس و ... می‌زدند که نفسم را به شماره‌ انداخت. مردی که ترکیه‌ای بلد بود به من گفت این چند نفر داعشی هستند و برای نفوذ به اروپا می‌روند و تصمیم دارند تو را بکشند. کمی عقب‌تر بایست تا ببینم می‌توانم نجاتت بدهم یا نه؟ آرام آرام خودم را عقب کشاندم ولی در آن بیابان مگر راه فراری بود؟ پلیس هم فاصله زیادی با ما داشت و کاری هم از دستشان برنمی‌آمد.

مرد سوری آن جمعیت را همراه خود چند ده متری آن طرف‌تر برد و مشغول صحبت با آنها شد. پس از چند دقیقه معلوم شد اختلاف دارند و با هم دعوا می‌کنند به حدی که دست به یقه شدند. هر از گاهی با غضب به من نگاه می‌کردند و هر نگاه آنها چند کیلو از وزنم را کم می‌کرد. انگار یک پادگان سرباز توی دلم رژه می‌رفتند. بعد از 10 دقیقه طرفم آمد و با خشم و عصبانیت گفت شانس آورده‌ام. گفت مردان داعشی می‌خواستند مرا به قتل برسانند و او آنها را متقاعد کرده که این کار باعث می‌شود پلیس به داعشی بودن آنها شک کند. پاسپورتم را به طرفم پرت کرد و گفت بدو تا جایی که می‌توانی، چون این جماعت دست‌بردار نیستند و هر فرصتی به‌دست بیاورند حتماً تو را خواهند کشت. پاسپورتم را برداشتم و در حالی که نگاهم به نگاه داعشی‌ها بود فقط دویدم. فکر کنم یک‌ساعتی از ترس ‌دویدم. از شانس بد، ماشینی هم رد نمی‌شد که سوارم کند. چند ساعتی پیاده‌روی کردم تا اینکه صدای ماشینی شنیدم.

تشنگی امانم را بریده بود و اگر در جاده می‌ماندم حتماً خوراک گرگ‌ها می‌شدم. وقتی نور ماشین را در سیاهی شب دیدم وسط جاده ایستادم تا راننده توقف کند که همین کار را هم کرد. ماشین هلال احمر ادرنه بود.

با زبان ترکی از آنها خواهش کردم مرا هم به شهرشان ببرند. وقتی به من آب دادند و کمی جان گرفتم توضیح دادم که چه بلایی سرم آمده است. راننده و تیم پزشکی از تعجب شاخ درآورده بودند که خدا به من رحم کرده که کشته نشده‌ام چون جسدهای زیادی را در این چندماه پیدا کرده‌اند که در این مسیر به قتل رسیده‌ بودند.»

امتحان شانس این بار از دریا

وقتی به ترمینال رسیدم از آنجا با 40 دلار رفتم استانبول. یکی دو روز ماندم و استراحت کردم. توی هتل به سرم زد این بار از دریا بروم. با خودم گفتم من که تا اینجا آمده‌ام و تا چند قدمی مرگ هم رفته‌ام، حالا یک‌بار هم دریا را انتخاب کنم. فردای آن روز رفتم مرکز شهر. جمعیت زیاد بود. بیشتر از خود مردم استانبول، افغانی‌ها و سوری‌ها بودند. البته ایرانی‌ها را هم می‌شد پیدا کرد. 100 تا قاچاقچی و مسافرپران جلو آدم را می‌گرفتند که حاضرند شما را به اروپا ببرند.

بعضی از آنها ادعا می‌کردند با شش هزار دلار و با جعل پاسپورت آن هم تضمینی، مسافران را هوایی به اروپا می‌فرستند. بعضی هم با قایق‌های لاستیکی بزرگ موتوردار نفری 1500 دلار می‌گرفتند و مسافران را به یکی از ساحل‌های یونان می‌بردند که این کار با آب مواج و سردی که دریا داشت ریسکش زیاد بود و پشیمان شدم. البته اخبار ترکیه نشان می‌داد، برخی از این قایق‌ها که بیشتر از ظرفیت مهاجر سوار کرده بودند به‌خاطر طوفان در دریا غرق شده‌اند. من چاره‌ای نداشتم جز برگشت به خانه.

- پشیمانی از بازگشت؟

نه، ولی دوست داشتم می‌رفتم.

- چقدر درس خوانده‌ای؟

فارغ‌التحصیل رشته برق هواپیما هستم.

- پس چرا در رشته خودت کار نمی‌کنی؟

(در جوابم می‌خندد.)

- درآمد شال و روسری چطور است؟

برای این 9 متر مغازه ماهی 16 میلیون تومان کرایه می‌دهم. ته درآمدمان چقدر می‌خواهد بشود که آن هم تقسیم بر دو شود!

- هنوز دوست داری مهاجرت کنی؟

بله. اگر فرصت پیدا کنم.

- با داعشی‌ها؟!

خدا نکند. آن دفعه هم ناخواسته با آنها همسفر شده بودم. خدا رحم کرد که زنده ماندم، مدیون دعاهای مادرم هستم.

در دلم می‌گویم مهندس برق هواپیما! به مادرت بگو دعا کند همین‌جا عاقبت به‌خیر شوی وگرنه تو تنها یک چشمه‌اش را دیده‌ای.

مصاحبه با جوان ایرانی که گرفتار داعش شد

  • محسن رمضانی
  • ۰
  • ۰

مسلح کردن داعش

مسلح کردن داعش در یمن توسط عربستان

اخبارداعش

اخبار داعش

واحد مرکزی خبر نوشت: پایگاه اینترنتی الاتحاد پرس اعلام کرد: نیروهای عربستان سعودی شاخه داعش را در منطقه صلاح الدین واقع در البریقه یمن مسلح کردند.

به گزارش میهن گرام :نظامیان رژیم سعودی کار مسلح کردن و دادن مواضع به گردان مسلحی را از گروه تروریستی داعش – که از سوریه و ترکیه به استان عدن نفوذ کرده اند – در منطقه صلاح الدین در البریقه به اتمام رساندند.

این گردان مسلح شامل ۱۷۰ جنگجو از کشورهای مختلف است که سرکرده آنها یک جنگجوی داغستانی به نام أبو الزبیر الداغستانی می باشد. این در حالی است که دو گردان مسلح دیگری در مناطق بئر احمد و در جعوله در حال ساماندهی است.

داعش

  • محسن رمضانی
  • ۰
  • ۰

کنترل یکی از شهرهای حمص توسط داعش

داعش

اخبار داعش

به گزارش میهن گرام :یک روز پس از حمله نیروهای دولتی به مواضع تروریست های داعش در استان حمص، تکفیری های داعش امروز یکشنبه کنترل شهر مهین را در جنوب غربی این استان در دست گرفتند.

سازمان غیردولتی دیده بان حقوق بشر سوریه اعلام کرد در این حمله، حدود پنجاه تن از نیروهای دولتی کشته یا زخمی شدند و داعشی ها اکنون در کمتر از ۲۰ کیلومتری بزرگراه اصلی بخش غربی کشور قرار دارند.

این بزرگراه دمشق، پایتخت را در جنوب کشور، با عبور از استان های حمص و حماه، به استان حلب در شمال کشور متصل می کند.

  • محسن رمضانی
  • ۰
  • ۰

ادعای داعش درباره هواپیمای مسافربری روسیه

ادعای داعش درباره هواپیمای مسافربری روسیه

اخبار داعش

 داعش مدعی شد که مسئولیت سرنگون کردن هواپیمای مسافربری روسیه را که امروز (شنبه) در صحرای سیناء در مصر سقوط کرد، برعهده دارد.

پیش از این، منابع مصری از سقوط یک هواپیمای مسافربری روسیه در صحرای سیناء مصر و کشته شدن تمامی سرنشینان آن خبر دادند.

به گزارش اسکای‌نیوز عربی، نیروهای مصری لاشه این هواپیما که از نوع ایرباس 321 بوده و صبح امروز (شنبه) سقوط کرده را در مرکز شبه جزیره سیناء پیدا کردند.

دولت روسیه به دنبال حادثه سقوط هواپیمای مسافربری این کشور در صحرای سیناء مصر، فردا اول نوامبر (10 آبان) را عزای عمومی اعلام کرد و جشن های روز ملی این کشور نیز لغو شد.

در همین حال به نقل از شبکه خبری سومریه نیوز عراق، در صفحه‌های وابسته به گروه تروریستی داعش در شبکه‌های اجتماعی ادعا شده است که "سرنگون کردن این هواپیما آغازی برای این است که روسیه بهای خصومت خود علیه مسلمانان به صورت کلی و بالاخص داعش را بپردازد، به ویژه پس از کشتارهای دسته‌ جمعی که در دوما، حلب و الباب در سوریه رقم زده است".

در صفحه‌های وابسته به داعش که این خبر را انتقال داده‌اند، جزئیات بیشتری درمورد چگونگی سرنگون کردن این هواپیما نیامده است.

پیشتر آژانس هوانوردی روسیه از قطع تماس با این هواپیما 23 دقیقه بعد از بلند شدن از فرودگاه شرم الشیخ در مصر در مسیر آن به شهر سن پترزبورگ خبر داد. بیشتر سرنشینان این هواپیما گردشگران روسی بودند.

داعش

  • محسن رمضانی
  • ۰
  • ۰

اعدام دوازده کودک عراقی توسط داعش

اعدام دوازده کودک عراقی توسط داعش

جنایات داعش

به گزارش میهن گرام :شبکه خبری «روداو» (که مقر آن اربیل است) به نقل از سعید مموزینی مسئول اطلاع رسانی حزب دموکرات کردستان عراق اعلام کرد که ۱۲ نفر از کودکان عراقی که در اردوگاه نظامی السلام در شرق شهر موصل آموزش دیدند را اعدام شدند.

وی افزود: داعش این تعداد از کودکان را که سعی در فرار از این اردوگاه داشتند، مجددا دستگیر و سپس در منطقه غابات موصل به ضرب گلوله اعدام کرد.

مموزینی گفت: سن کودکان اعدام شده بین ۱۲ تا ۱۶ سال بود و همه آنها از اهالی موصل بودند.

  • محسن رمضانی
  • ۰
  • ۰

شهادت یک پاسدار ایرانی دیگر در استان حلب

شهادت یک پاسدار ایرانی دیگر در استان حلب

جنایات داعش :یک پاسدار ایرانی دیگر در مبارزه با تروریست ها از جمله داعش به شهادت رسید.طی روزهای اخیر به خاطر حملات شدید داعش به مکان های مذهبی و حضور ایرانی های با غیرت برای دفاع از حرمین و کمک به ارتش سوریه تعدادی از نیروهای ایرانی به شهادت رسیده اند.

حجت اصغری شربیانی که از سوی سپاه پاسداران استان تهران برای ماموریت مستشاری به سوریه اعزام شده بود؛ به فیض شهادت نائل آمد.
وی از سوی عناصر گروه تروریستی در استان «حلب» واقع در شمال این کشور به شهادت رسید.

اخبارداعش

  • محسن رمضانی
  • ۰
  • ۰

اسیر کردن گروهی از نیروهای ویژه داعش

اسیر کردن گروهی از نیروهای ویژه داعش

اخبار داعش

منابع نظامی سوری اعلام کردند که در جریان پیشروی ارتش سوریه در استان قنیطره، یک گروه از نیروهای ویژه داعش به اسارت ارتش درآمده‌اند.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) به نقل از خبرگزاری نووستی، یک منبع در مرکز اطلاعات نظامی سوریه با اعلام این خبر گفت: گروهی متشکل از 50 نیروی ویژه داعش در نزدیکی بلندی‌های جولان به ناچار تسلیم نیروهای سوری شده‌اند.

این منبع افزد: این گروه از نیروهای آموزش دیده داعش، پس از درگیری‌های شدید در نزدیکی خان ارنبه و در نهایت محاصره شدن 50 تن از آن‌ها و از پای درآمدن رهبرشان، تسلیم ارتش سوریه شدند.

منبع سوری مذکور دامه داد: بیشتر تروریست‌هایی که در این عملیات بازداشت شدند دوره‌های آموزشی فشرده و سنگینی را در پایگاه‌های آموزشی وابسته‌ به آمریکا گذرانده بودند. این پایگاه‌ها در نقاط مختلف استان دیرالزور واقع در شرق سوریه برپا شده‌اند. در این پایگاه‌ها جزئیات دقیق عملیات‌های خرابکاری و انفجار به آنها آموزش داده شده و شبه نظامیان مهارت‌های لازم برای انتقال اخبار رویدادهای جدید و شناسایی امواج رادیویی را کسب می‌کنند.

این منبع امنیتی اظهار داشت: تروریست‌های بازداشتی اعتراف کرده‌اند که گروه آنها برای شناسایی ساختار و تشکیلات نیروهای امنیتی مسئول حفاظت از تاسیسات استراتژیک ارتش سوریه،‌ بارها عملیات گشت زنی انجام داده است.

داعش

  • محسن رمضانی
  • ۰
  • ۰

دفع حمله های داعش به اطراف سامرا

دفع حمله های داعش به اطراف سامرا

اخبار داعش

منابع امنیتی وبرخی رسانه های عراقی وابسته به گروه های مقاومت اسلامی روزچهارشنبه فاش کردند که تروریست های داعش با بهره بردن از شرایط بدی هوا وبارش شدید باران درمناطق آزاد شده شمال استان صلاح الدین از نیمه شب سه شنبه وطول روز چهارشنبه دست به حملات مختلف زدند که همگی این حملات خنثی شده و تعداد زیادی از عناصر داعش به قتل رسیدند.

سایت خبری ‘آفاق’ وابسته به ائتلاف دولت قانون اعلام کرد که تروریست های داعش امروز به بزرگترین حمله تروریستی خود اززمان آزاد سازی شهرستان ‘ بیجی’ تاکنون دست زدند که با برخورد به موقع نیروهای مشترک پلیس مرکزی و مردمی، این حمله در منطقه ‘فتحه’ در شمال شهر بیجی ناکام ماند.

گزارش دیگر منابع امنیتی عراق حاکیست که تروریست های داعش نیمه شب سه شنبه از دو محور به منطقه ‘کوه های حمرین’ در شمال صلاح الدین حمله کردند که براثر مقابله نیروهای مشترک مردمی وارتش عراق، شش تن ازعناصر تروریستی کشته و در مقابل تنها سه تن از نیروهای عراقی زخمی شدند.

سایت خبری ‘ الاتجاه’ وابسته به گروه مقاومت اسلامی ‘کتائب حزب الله’ نیز امروز اعلام کرد که تروریست های داعش در صدد دست زدن به حمله ای گسترده ای در غرب شهر سامرا هستند.
این سایت خبری به نقل از منابع امنیتی عراق آورده است که تشکیلات تروریستی داعش هم اکنون در حال جمع آوری نیرو و خودروهای زرهی و ماشین آلات جنگی خود در منطقه ‘البعاج’ در غرب سامراست و برای دست زدن به یک حمله نظامی گسترده آماده می شود.

این گزارش در حالی منتشر شده که روز چهارشنبه نیروهای تروریستی داعش در منطقه ‘الجزیره’ در غرب سامرا در معرض یک حمله غافلگیرانه خمپاره ای و کاتیوشایی نیروهای مشترک مردمی و ارتش عراق قرار گرفته ویکی ازمهمترین سرکردگان داعش در این منطقه به همراه ۱۶ تن دیگر به قتل رسیدند.

منابع امنیتی به سایت خبری ‘الغدیر’ وابسته به سازمان بدر امروز گفتند که براثر حمله کاتیوشا و خمپاره به یکی از مخفیگاه های داعش در روستای ‘البوعلی’ در غرب سامرا ، ‘ابوطلحه القطری ‘ یکی از سردکردگان داعش به همراه ۱۶ تن دیگر به قتل رسیدند.

تشکیلات نیروهای داوطلب مردمی امروز با انتشار بیانیه ای که در اختیار ایرنا در بغداد قرارگرفت، خبر قتل ابوطلحه القطری را تایید کرد.

این درحالیست که منابع امنیتی فاش ساختند که در حمله گسترده دیگر عناصر داعش در شمال سامرا دستکم ۱۰ عنصر داعشی به قتل رسیدند.

سایت خبری ‘شفق نیوز’ امروز به نقل از منابع امنیتی عراق نوشت که نیروهای تروریستی داعش حمله گسترده ای را به منطقه ‘الحویش’ در شمال سامرا تدارک دیدند که با مقابله شدید نیروهای مشترک مردمی و ارتش عراق مواجه شده و ۱۰ تن از عناصر آنها به قتل رسید و تعدادی از خودروها و ماشین آلات آنها منهدم شد.

براساس این گزارش، تروریست های داعش با پیش انداختن سه انتحاری و سپس پشتیبانی سه خودرو بمبگذاری شده به نیروهای عراقی مستقر در الحویش حمله بردند اما با هوشیاری نیروهای عراقی، این حمله ناکام ماند و عناصر داعشی کشته و ماشین آلات آنها منهدم شد.

برخی گزارش های غیر موثق نیز در روز چهارشنبه از وقوع حمله گسترده تروریست های داعش در منطقه ‘ثرثار’ در غرب سامرا خبر دادند و گزارش ها از کشته شدن ۶۰ تن از نیروهای عراقی و اسارت ۲۵ تن دیگر از این نیروها به دست تروریست های داعش حکایت داشت.

این خبر هنوز به تایید منابع رسمی عراق از جمله وزارت دفاع عراق یا تشکیلات داوطلب مردمی نرسیده است. با اینحال برخی شبکه های تلویزیونی نزدیک به گروه های الحشد الشعبی، در روز چهارشنبه از شهادت تعدادی از این نیروها در مناطق عملیاتی خبر دادند.

حملات بی نتیجه تروریست های داعش که به امید بازپس گرفتن مواضع از دست داده در شمال صلاح الدین و شمال و غرب سامرا صورت می گیرد در حالیست که گزارش ها از گشوده شدن جبهه جدید جنگی علیه تروریست های داعش در استان الانبار خبر می دهد.

منابع خبری امروز اعلام کردند که فرماندهی عملیات ‘الجزیره’ در استان الانبار بالغ بر ۲۸ مین دستی و ۵ منزل بمبگذاری شده را در منطقه ‘البغدادیه’ در غرب شهر رمادی مرکز استان الانبار منفجر کردند.

منابع رسانه ای پاکسازی این مناطق را از مین و مواد منفجره، به منزله زمینه سازی برای انجام عملیات جدید علیه تروریست های داعش در این استان دانستند.

گزارش ها حاکیست که عملیات اخیر نیروهای مشترک مردمی و نظامیان عراق در شمال صلاح الدین و بازپس گرفتن شهرستان و پالایشگاه بیجی ، به شدت روحیه تروریست های داعش را در هم شکسته و داعش درصدد دستیابی به پیروزهای محدود برای بالابردن روحیه عناصر خود است.

گزارش ها حاکی است که نیروهای مشترک مردمی ونظامی عراق بعد از آزاد سازی بیجی و منطقه ‘مکحول’ در شمال صلاح الدین اکنون در حال آماده شدن برای آزاد سازی شهرستان ‘شرقاط’ آخرین منطقه در صلاح الدین از تصرف داعش هستند.

  • محسن رمضانی
  • ۰
  • ۰

انتقال داعش به یمن نقشه آمریکاست

انتقال داعش به یمن نقشه آمریکاست

اخبار داعش

به گزارش میهن گرام : سخنگوی ارتش یمن اعلام کرد که انتقال اعضای داعش از سوریه به یمن منعکس کننده تمایل آمریکا به طولانی شدن جنگ در یمن است.
شرف لقمان، سخنگوی ارتش یمن به شبکه المسیره این کشور گفت: دولت آمریکا دو کشور مخالف در منطقه را یعنی امارات و قطر را با هم همسو کرده و مزدوران داعش را برای جنگ به یمن منتقل کرده است.

لقمان تصریح کرد که این گام منعکس کننده ماهیت وظیفه محول شده به این گروه‌های تکفیری است که به عنوان ابزار اشاعه آشوب در جوامع اسلامی و به عنوان هدف جاسوسی آمریکا در وهله اول عمل می‌کنند.

داعش

  • محسن رمضانی